در حالیکه کشور از بحران های اجتماعی و اقتصادی سیاسی متعدد رنج می برد و نبود رهبری کاریزماتیک برای حل این بحران های کشور مشهود و مسلم است ( منظور رهبری برای اداره اجرایی کشور نه رهبر برای کل جمهوری اسلامی ایران که رهبری آقای خامنه ای کماکان آن نیاز بالا را پوشش داده اما رهبر اجرایی موجود نیست ) دو جناح سیاسی کشور و حتی اشخاص عادی که دست به ترور وسیع هر شخص کاندید و شخص مدعی می زنند به طریقه فرعون این بار کشتن فیزیکی مطرح نیست ترور آبرو به لجن کشیدن و خفه کردن سیاسی جریان دارد آن هم بسیار فجیع و روزمره در واقع یکی از علت های عدم بروز جناح سوم همین نخبه کشی مرسوم است. بشر امروز با حیله و استفاده وسیع از رسانه ها سعی بر رقیب کشی سیاسی دارد. آن هم به ناجوانمردانه ترین شق آن که در ایران جریان دارد. سهم رسانه های جمعی دو گروه در این میان بسیار پر رنگ و مشهود است؟ دو سیاست عدم معرفی و ندادن تریبون که بیشتر توسط اصول گرایان که مالک مطلق رادیو و تلویزیون در ایران هستند دنبال می شود. دو قربانی کردن لیدر های طرف مقابل و هر گروه مستقل دیگر هم شیوه دوم است. نگاهی به کارشناس های دستوری در صدا و سیما پیرو همین پروژه است . گاهی کارشناس معرفی شده از تلفظ بحث مورد بحث عاجز است نشان از حضور یک وفادار صفر جناحی دارد تا حتی یک نیمه متفکر مستقل حضور کارشناس رقیب هم هرگز؟ اصلا در ایران برای یک شخص مستقل نوشتن در رسانه ها غیر ممکن است حتی فضای مجازی هم برای او حکم تار عنکبوت را دارد برای شکار شدن دهان بستن. نه برای ترویج ضد انقلاب بلکه برای خرده گرفتن از یک مدیر معمولی حتی یک مدرسه و یک دانشگاه بسیار مشکل گاهی غیر ممکن است. جامعه مدنی که اعتراض به عملکرد یک مدیر دانشگاه را برنمی تابد چگونه تحلیل و اعتراض به یک وزیر یا رئیس جمهور را می خواهد تحمل کند. پاسخ هم وجود ندارد فقط حذف آبرویی یا محرومیت فیزیکی و ........ حالا کلاه خودمان را قاضی کنیم بن سلمان و خاشقچی فقط حاکم مقتول هستند؟ اینجا فرعونها کوچک هزاران نفر در بدو تولد اجتماعی قلم بدست گرفتن اعتراض کردن و حتی راه درست نشان دادن سر می برند نه با دشنه و شمشیر با اتهام اختلاس تزویر یا بهتان وابستگی ترور شخصیتی . زمینه بروز و رویش هر استعدادی از بین رفته است . این دست پخت مدیران دست دوم و دست چندم کشور است نه دست پخت رهبری کشور. این هدیه مدیران چهل ساله انقلاب هستند که فقط مرگ ان ها از سمت هایشان جدا می کند؟
در غوغایی سقوط اتوبوس دانشگاه آزاد و کشته شدن بیش از ده نفر بی مسئولیتی مسببین این فاجعه را دو چندان کرد. خود سقوط و کشته شدن عده ای از بهترین دانشجویان و راننده اتوبوس نشان از نقایص بسیار و کوتاهی فاحش دارد . در واقع سلسله نا مدیریتی بی تدبیری و کوتاهی پشت پرده گسترده تر از لوازم ( اتوبوس فرسوده و جاده ناقص ) بوده است. فرافکنی مسئولین دانشگاه مربوطه نیز مزید بر علت شده است. اول راننده را مقصر جلوه داده اند در حالیکه بعدا مشخص شد فداکاری او در تخفیف حادثه نقش داشته حالا باید جنازه آن مرحوم از قبر خارج کنیم و مدل شجاعت و فداکاری بر سینه او بزنیم . دوم عدم پذیرش کوتاهی و اقرار به تقصیر مسئولین مربوطه نشان از بی راهه رفتن سیستم اداری و مدیریتی کشور است. در حالیکه در حادثه ای مشابه در دنیا مسئولین اقرار به کوتاهی و شکست می کنند و کناره گیری اینجا با عناد پرخاش مسئولیت ناپذیری گستاخی حماقت و عدم قبول کوچکترین نقص و کوتاهی روبرو هستیم این خود گناهش از خود جرم بیشتر است . وقتی مدیری این چنین برخورد می کند مفهومش اینست نه شناختی از کار دارد نه شناختی از مسئولیت خودش و نه کار گروهی را می شناسد یک کودک خود خواه است در نقش مردی بزرگ با مسئولیتی بزرگتر ؟ این داستان غم انگیز مدیران کشور است کم و بیش همین داستان در همه جا صدق می کند؟ از معاون اول بگیر تا آخرین مدیر آبدارخانه دولتی همین روحیه حکم فرما است ؟ این ها از خارج و آمریکا نیامده اند اینان پرورش یافته همین محیط دو رویی و دستمال زنی داخل هستند . همین روحیه ای که باعث بدبختی ما ایرانیان شده است. روحیه تزویر و چاپلوسی کارکنان و روحیه پرخاش گری و طلب کاری و ندانم کاری و خود خواهی بیسوادی بی فکری مسئولین. یک نماینده مجلس نگاه کنید چه روحیه ای دارد از زمین و زمان طلب کار است تقاضای اطاعت مطلق دارد خود را از آسمان می داند تمام این روحیات شاهنشاهی است روحیه جاهلیت است روحیه آل سعود است . هزاران کیلومتر این روحیه با اسلام و منطق فاصله دارد متاسفانه ما داریم حکومت جمهوری اسلامی ایران با روحیات جاهلیت اداره می کنیم این دقیقا روحیه دولت مردان ما است؟ حالا این اتوبوس سقوط کرده باید مقصرین مشخص شوند باید روحیه کی بود کی بود من نبودم در اینجا سرکوب شود روحیه مقصر قلمداد کردن کوچکترین و آخرین عضو این ضایعه خاتمه پیدا کند. اتخاذ این رویه مسئولین را هوشیار خواهد کرد فقط مزایا و قیافه گرفتن نیست جواب پس دادن هم هست؟ اما اقتصاد ایران هم مانند این اتوبوس باید مسیر سخت و سرازیری و شیب تند تحریم و سقوط اقتصاد را بپیماید با جاده ناهموار و راننده بی تجربه آقای شاه پسند و سرما و کولاک در راه ؟ آیا باید شاهد سقوط و عدم پاسخ گویی دولت و مسئولین روبرو شویم . اکنون هنگامه خطیر تصمیم گیری و اتخاذ تدابیر سخت و آینده نگری ژرف است با این اتوبوس باین راننده با این مدیر دولت امکان به سلامت رسیدن اتوبوس نیست. مگر با تجربه جمعی حداقل پنجاه اقتصاد دان و تفکر جمعی و مسئولیت پذیری نا محدود. با روحیه جمعی و عدم خود خواهی عدم خود برتر بینی دولتی ها امکان سر به سلامت بردن است ولو غیر ؟ اینجا جان هشتاد میلیون ایرانی در این اتوبوس در خطر است حتی توان مسئولیت پذیری دولت روحانی در حد اتوبوس 50 نفره نیست. با جان هشتاد میلیون نفر چه می کنید شما؟
دولت غائب بزرگ سیاست گذاری اقتصادی و سیاستی کشور شده است ؟